در زدن. گفتم: "نگذار بیاید داخل"

رفت در را باز کرد.

ــ هی!

+ هی! نسیم! میخواستم چیزی را از این اتاق بردارم.

ــ میشه من بدم بهت؟

+ نه اصلا مهم نیست. بعدا بر میدارم. تشکر.


"من خسته‌ام نسیم"