به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش

برای سَمِت میرم فردا. سَمِتی که رفتن به دانشگاه را بخاطرش دو روز به تعویق انداختم و قرار است مصاحبه ها را بخاطرش پشت تلفن انجام بدهم و قرار است ...

فقط به امید اینکه واقعا همان چیزی باشد که میگویند. سَمِت جایی ست که هر که باشی، هر چه باشی، خوبی؛ پذیرفته ای. سمت یعنی یک هفته در کلبه های کنار برکه خوابیدن و بحث کردن و نواختن . سمِت یعنی اتحاد مطلق. سمت یعنی آشنایی و دیدن بچه هایی از 27 کشور مختلف. سَمت یعنی دوری از تمام مجازی ها ... سمِت یعنی دوری از هیاهوی شهر...

میروم که برای یک هفته زندگی کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد