- بله. سلام پری بانو. من بی حوصله ام. دو صفحه کتاب میخوانی من بخوابم؟
+ من باید برم برای تمرین. یک آهنگ محلی ایرانی هست، به نام سرکتل. من هشت ساله بودم ...
- دو صفحه کتاب میخوانی برای من؟
+ من باید برم.
- آهنگ سر کتل را میخوانی؟
می خواند و گوش میکنم.
+ عجب زندگی ای شده.
- واقعا ها. من از صبح تا حالا به این فکر میکنم که روزی ده بار من به او میگم feel free to text me anytime و روزی دوازده بارم او. بعد وقتی بی حوصله هستم باید دست به دامان کسی مثل تو باشم.
+
- احمقانه ست که. نیست؟
+ چرا. هست.
- خلاصه اینکه ما در مکان اشتباه، و در زمان اشتباه هستیم. ترا نمیدانم. اما من عمیقا، شدیدا، واقعا دچار دوگانگی شخصیتی شدم.
+ تو از کجات دوگانه شدی؟
- از همه لحاظ. من به ارزش های اینا اهمیت قائل نیستم. اینا به ارزش های من.
+ منم
- دو صفحه کتاب میخوانی من بخوابم؟ بعد که خواندی خودت قطع کن. من حال ندارم تکان بخورم.
+ "پابلو کشیش پیری بود که مورد احترام همه به شمول آنهایی که به مذهب عقیده..."