فال چیا "عصر رمانتیک" آمده بود و از هیجان نمی دانست چکار کند :)
فال عرابیا شنیدن یک "خبر شخصی" آمده بود.
به عرابیا گفتم من میتوانم این فال را به حقیقت تبدیل کنم. میتوانستم خبر خاص و خصوصی ای بهش بدهم :) صدای چیا را شنیدم که زیر لب می گفت " فال مرا هم میتوانی به حقیقت تبدیل کنی" ...
نمی دانم چرا عشاق من همه دخترن